تک فین علیه فینتک
دیوید برچ، تحلیلگر ارشد مالی در مطلبی برای فوربز نوشت: پاندمی کرونا که از اوایل سال جاری، زندگی بشر را دستخوش تغییر کرده است یکی از مهلکترین ضربههای خود را بر پیکره صنعت خدمات مالی در جهان وارد اورد. در این زمان برخی از بانکها تلاش کردند تا با استفاده از برنامههای کاربری خود و سهولت در مقررات دست و پا گیر، خدمات بانکداری خود را به مشتریانی که قصد حضور در بانکها را ندارند، ارائه دهند. از سوی دیگر شرکتهای حوزه فینتک که خود نیز تا حد زیادی به همین مدل برای حاشیه سودآوری وابسته هستند، نسبت به بانکها امکانات بیشتر و سادهتری را برای دسترسی مشتریان به خدمات مالی در کوتاهترین زمان ارائه دادهاند. اما این اوضاع و احوال و تاثیر آن در نوع نگاه به دادههای حسابهای مالی مشتریان را نباید نادیده گرفت؛ بخشی که غولهای فناوری نظیر آمازون، گوگل، مایکروسافت و فیسبوک تلاش میکنند تا بر آن تسلط یابند. این غولهای فناوری را که می توان «تکفین» نامید قصد دارند تا با انحصار بر دادههای مالی مشتریان، بتوانند تمایلات و رفتار مالی افراد را رهگیری کنند و اگر اوضاع به همین شیوه تداوم یابد، دسترسی به دادههای مالی افراد برای بانکها و دیگر موسسات مالی ناممکن میشود و باید آن ها را از شرکتهایی نظیر گوگل و فیسبوک خریداری کنند.
مباحثههای فراوانی در مورد اینکه آیا پیامدهای برخاسته از پاندمی کرونا برای بخش فینتک دراز مدت خواهند بود یا کوتاه دمدت ایجاد شده است و افراد تمایل دارند تا بدانند که این تحولات چه سمت و سویی به فینتک در آینده خواهند داد. برخی از کارشناسان این نکته را مطرح کردهاند که بانکها از فینتکها استفاده کردهاند تا خود را متقاعد سازند که دست به نوآوری زدهاند به جای آنکه در واقیعت با تغییر و تحولات همراه شوند. این موضوع درست است والبته یک نکته دیگر را روشن میکند. حدود دو سال پیش من چند سمینار را برای مدیریت برخی از بانکها در مورد تاثیر فناوری بر کسب و کارها برگزار کردم. برای تنظیم یک روش در کمک به مدیران از جنس یک موضع استراتژیک، تاکید کردم که دوره فینتک تا اواخر سال 2020 تداوم دارد و سپس این پارادیم تغییر خواهد کرد. پیشبینی من که اکنون نیز به آن اعتقاد دارم آن است که جهان وارد یک دوره بانکداری باز خواهد شد.
در دوران بانکداری باز، قرار است فینتکها ناپدید شوند، اما مسیر نوآوری و عملیاتی آنها دستخوش تحول خواهد شد. آنها نیازی نخواهند داشت تا با رقبای خود شراکت کنند چراکه میتوانند از زیرساختهای بانکداری باز برای دسترسی به دادههای مشتریان خود که در اختیار بانکها است استفاده کنند، این امر میتواند به کاهش هزینههای فینتک منجر شود. این تغییر به معنای آن است که فینتکها قادر خواهند بود تا بر مسیر فعالیتهای مشتریان خود و تجربه آنان تمرکز کنند تا بتوانند خدمات و محصولات جدید و مناسبی را به بازار عرضه کنند.
اما بانکها باید بر چه چیزی متمرکز شوند؟ فراهم آوردن زیرساختهای کاری یکی از موضوعات است. من در مقالهای که نوامبر 2019 در اکونومیست به چاپ رسید تصریح کردم زمانی که خدمات بانکداری نظیر وام خرید مسکن و وامهای دیگر تنها از طریق روشهای متداول بانکی میسر باشند مقررات سختی به وجود خواهد آمد و همین امر کارکرد بانکها را برای شرکتهای بزرگ فناوری ناپسند میکند. از سوی دیگر، برای «تک فینها» بسیار ساده است تا این خدمات را عرضه کنند و اینجاست که یک نبرد آغاز میشود اما رقیب اصلی بانکها در این زمان نه فینتکها، بلکه تکفینها هستند.
اما منظور از واژه تکفین چیست؟
تکفینها شرکتهای فناوری هستند که از سرویسهای مالی استفاده میکنند تا محصولات خود را جذابتر کنند اما همزمان مدل تجاری آنها وابسته به حاشیه سودآوری در این سرویسهای مالی نیست. در مقابل شرکتهای فینتک آنهایی هستند که از سرویسهای مالی استفاده میکنند تا محصولات خود را جذابتر کنند و مدلهای تجاری آنها وابسته به حاشیه سود همین سرویسها نیز هست.
تکفینها در این میان دست برتر را دارند چراکه بانکها کار خستهکننده، پرهزینه و پر ریسکی را همراه با تمامی پیچ و خمهای اداری انجام میدهند. چیزی که شرکتهای بزرگ فناوری از این کسبوکار میخواهند تنها بخش توزیع آن است.مدل تجاری در اینجا بسیار شفاف است. برای نمونه اگر شما از سرویسهای مشاهده حساب گوگل یا گوگل پی استفاده کنید، این شرکت تصویر و دادههای بسیار دقیق مالی از شما خواهد داشت. چیزی که شرکتهای بزرگ فناوری میخواهند پول شما نیست بلکه اطلاعات شما است. همانسور که این شرکتهای فناوری اکوسیستم خود را در برابر رقابت غیرقابل نفوذ میکنند. بنابراین زمانی که مردم در مورد رقبای اصلی بانکها صحبت میکنند باید در مورد مایکروسافت صحبت کنند نه مونزو. رقبای بانکها، خود بانکها هستند. نه آنها و نه رقبایشان به زعم هزینههای هنگفت در زمینه توسعه فناوریهای نوین، نتوانستهاند تا سرویسهای مالی را دگرگون کنند.
به تازگی مجمع جهانی اقتصاد به این نکته اشاره کرد که غولهای فناوری تهدید بزرگتری نسبت به فینتکها در چند سال اخیر برای سیستم بانکداری خواهند بود. اگر این دست از شرکتهای فناوری بر دادهای مشتریان تسلط پیدا کنند بنابراین بانکها نهتنها باید حاشیه سودآوری را نایده بگیرند بلکه به طور کلی باید از تلاش برای کسب دادههای مشتریان نیز کنار بکشند. یک مثال صریح برای این نمونه آن است که آنچه که شرکتهایی نظیر فیسبوک در زمینه پرداختها و تراکنشهای مشتریان انجام میدهند موجب ایجاد شرایطی می شود که بانکها دیگر دسترسی به دادههای مشتریان نخواهند داشت مگر آنکه این دادهها را خریداری کنند. در این مدل از دادهها برای بررسی اعتبار یا مدیریت ریسک که به طور سنتی در بانکها مورد استفاده قرار میگیرند استفاده نمیشوند بلکه از آن برای پرداختن به تمایلات و رفتار مشتریان بهره گرفته میشود و این تنها بازار فشار برای شرکتهای بزرگ فناوری را در تسلط یافتن بر دادههای مشتریان تقویت میکند.
در واقع اگر غولهای فناوری بتوانند انحصار در بخش توزیع خدمات مالی را در دست بگیرند، پس تولیدکنندگان محصولات مالی به شرکتهایی با حاشیه سود مالی اندک تبدیل میشوند. این سناریو البته برای بانکها و دیگر تولیدکنندگان سرویسها مالی است که بخت با انها یار باشد اما بدشانسها از صحنه روزگار محو خواهند شد یعنی یا به تعطیلی کشیده میشوند و یا با یک موسسه یا بانک دیگر ادغام میشوند. در واقع فردی که قصد دارد تا وام کمکهزینه برای خرید خودروی خود را از یک اپلیکیشن در فضای مجازی دریافت کند، نه اطلاع دارد و نه اهمیت میدهد که کدام بانک یا شرکت این اعتبار را تامین میکند.
منبه : Forbes
این راهکار کمی برای کشوری مثل ایران دور از ذهن هست، هر خدمات مالی جدیدی شامل مباحث مالیاتی نانوشته وحشتناک میشه و با هر تراکنش خارج از شاپرک طبق قانون پولشویی رفتار و خیلی خیلی خیلی راحت فیلتر و پروانه های اخذ شده، باطل میشوند
یک صدم خدمات علی پی رو هم در ایران نداریم چون شبکه های بسته بانکداری غیر اسلامی ایران اجازه فعالیت در اون زمینه ها رو نمیده پس خیلی دور از ذهن هست که خدمات تک فین که تمرکز اصلی شون بر دیتای کاربران هست بتونه در ایران مجوز ارائه خدمات بگیره مگر اینکه گنجشکی رنگ شده و به جای قناری باشه